عرض حال

یکشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۹

اغراض ما بعد المراجعه

دلیل اصلی (و نه تنها دلیل) هجرت من از بلاگسپات به وردپرس فیلترینگ ناجور بلاگسپات توی ایران (در زمان این هجرت) بود.
دلیل اصلی برگشتن من به این بلاگر این بود که چند دقیقه پیش توی رختخواب در حال غلت زدن یهو به این فکر افتادم که بیش از هشتاد درصد کل چیزایی که من اینجا نوشتم نسخه ی دیگه ای نداره. نکنه با به روز نشدن این وبلاگ کلاً این جا غیرفعال یا حتی حذف بشه! حتماً باید فردا صبح بیام و یه چیزی اینجا پست کنم. اصلاً چرا فقط یه چیزی پست کنم؟ چطوره کلاً برگردم به همین وبلاگ. با اون یکی که خیلی حال نکردم. ولی صبر کم بینم... نکنه تو همین چند ساعت الان تا صبح همه ی مطالب اینجا بشه. من می دونم الان یه کونده ای توی مرکز بلاگسپات نشسته منتظره تا من خوابم بگیره و بلافاصله دکمه های شیفت و دیلیت رو بگیره و عرض حال دات بلاگسپات رو بفرسته به عالم فنا. دارم قیافه اش رو می بینم. فکر کردی من میذارم؟ این دفعه رو کور خوندی عزیزم. این جاش رو دیگه نخونده بودی نه؟
سریع مثل قهرمان های هالیوود از توی رختخواب پریدم بیرون، صورت بهار رو آروم بوسیدم و سریع از اتاق اومدم بیرون و پریدم پشت لپ تاپ. من تند تند تایپ می کردم و تایپ می کردم. شماره های دیجیتال شمارنده معکوسی که جلوی اون مزدور بود مثل یه بمب ساعتی توی سرم بود. در آخرین ثانیه بدون اینکه برگردم متن رو یه مروری بکنم یا حتی وقت اینکه بخوام قلط های املایی رو درست کنم رو داشته باشم، با زدن دکمه ی پابلیش پست حال اون مرتیکه ی (یا زنیکه ی) کونده رو گرفتم. تا چند دقیقه ی دیگه باید صدای آژیرها و بعد سر و کله ی پلیس و بعد هم خبرنگارا پیدا بشه.

پ.ن.1: فکر کنم یه مقداری نوع نوشتنم بعد از این بازگشت ظفرمندانه (بخوانید مفتضحانه) تغییر بکنه. احتمالاً همه جور چیزی بنویسم. از یادداشت ها و خاطرات روزانه، تا ایده های خام و پخته، تا نظریات و نتیجه گیری های شخصی و غیره. در بعضی وبلاگ ها نویسنده بیشتر اینپوت دیتای مغز خودش رو پست می کنه (مثلاً گزیده مطالب از دیگران). بعضی ها بیشتر آوتپوت دیتای مغزشون رو پست می کنن (نتیجه گیری های شخصی-تخیلی شون رو اظهار می کنن). این وبلاگ از این جا به بعد احتمالاً بیشتر بازتاب آبستره ی تمام دیتای مغزی من (اعم از اینپوت دیتا، اینترمدیت دیتا، و آوتپوت دیتا) باشه.


پ.ن.2: احتمالاً این پ.ن.1 آخرین مطلبی باشه که به این درجه از مهمل بافی نائل می شه. سعی نمی کنم، ولی قول می دم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی