اعتراف
اعتراف
ما که اصلاً فلسفه ی وبلاگمون اعترافه. عرض حال! با این وجود پنج تا از اوناییش که زشت نیست بگم:
1- تا اول دوم ابتدایی شب ادراری داشتم
2- بچه که بودم کله ام خیلی گنده بود، اونقدر که همیشه سرم به در و دیوار می خورد و در حال گریه کردن بودم
3- وقتی خجالت میکشم (حتی اگه خیلی کم باشه) فجیع سرخ میشم. در واقع بعضی وقتا دوست دارم واسه طرف مقابل توضیح بدم که ببین، اونقدر که الان سرخ شده ام خجالت نکشیدم
4- تعداد عشق های موفق و ناموفقی که داشتم تقریباً برابر با خانم هایی است که ملاقات کردم. [پاورقی: از دخترای خوشکل خیلی خوشم میاد (حتی اگه خیلی کم خوشکل باشه). البته این قضیه شامل زن ها، پیرزن ها، خوشکل، معمولی و حتی زشت و همچنن سایر موجودات مونث (ترجیحاً مونث) هم میشه.]
5- مدرسه که می رفتم یکی از کارهای مورد علاقه ام این بود که برم پشت بلندگو اذان بگم. اللــــــــــــــــــــــــــــــــه اکبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر اللــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اکبر
خوب شد؟ بی آبرومون کردین، راحت شدین؟
من یه بازی بهتر سراغ دارم، یه بازی که علی هم حتماً توش شرکت می کنه! هر کسی پنج تا راز از پنج نفر از دوستاش رو کنه. من در مورد خیلی ها یه چیزایی دارم که بگم. اسمش هم میذاریم: استعراف! چطوره؟
من هم به نوبه ی خود از شیلا ، فرناز ، یاسمن ، جیران و سارینا دعوت می کنم بیان تو. دم در بده.
1- تا اول دوم ابتدایی شب ادراری داشتم
2- بچه که بودم کله ام خیلی گنده بود، اونقدر که همیشه سرم به در و دیوار می خورد و در حال گریه کردن بودم
3- وقتی خجالت میکشم (حتی اگه خیلی کم باشه) فجیع سرخ میشم. در واقع بعضی وقتا دوست دارم واسه طرف مقابل توضیح بدم که ببین، اونقدر که الان سرخ شده ام خجالت نکشیدم
4- تعداد عشق های موفق و ناموفقی که داشتم تقریباً برابر با خانم هایی است که ملاقات کردم. [پاورقی: از دخترای خوشکل خیلی خوشم میاد (حتی اگه خیلی کم خوشکل باشه). البته این قضیه شامل زن ها، پیرزن ها، خوشکل، معمولی و حتی زشت و همچنن سایر موجودات مونث (ترجیحاً مونث) هم میشه.]
5- مدرسه که می رفتم یکی از کارهای مورد علاقه ام این بود که برم پشت بلندگو اذان بگم. اللــــــــــــــــــــــــــــــــه اکبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر اللــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اکبر
خوب شد؟ بی آبرومون کردین، راحت شدین؟
من یه بازی بهتر سراغ دارم، یه بازی که علی هم حتماً توش شرکت می کنه! هر کسی پنج تا راز از پنج نفر از دوستاش رو کنه. من در مورد خیلی ها یه چیزایی دارم که بگم. اسمش هم میذاریم: استعراف! چطوره؟
من هم به نوبه ی خود از شیلا ، فرناز ، یاسمن ، جیران و سارینا دعوت می کنم بیان تو. دم در بده.
7 نظر:
خیلی زور زدم یه چیزی برات بنویسم. آخه دلم برات سوخت اما هرچی خواستم بنویسم دیدم زشته فقط با یه حساب سرانگشتی باید بگن رضاجون این حساب عشقهای موفق و ناموفقت خیلی میزون نیست با توجه به اون تبصره خوشگل بودن طرف. میفهمی که! آخه نمیشه باور کرد همه مؤنثهایی که تا حالا ملاقلاتشون کردی خوشگل باشن به قول معروف آقا رضا با همه بله با ما هم بعله؟
توسط علی فتحاللهی, در ۸:۲۹ قبلازظهر
من به عنوان لق المتکلمین بیشتر از همه یه چیزایی از همه دارم و میل به بازگو کردنشون.به هر حال حتما از این مسابقه استقبال خواهم کرد!!!
توسط علي دهقانيان, در ۱۰:۳۲ قبلازظهر
موارد 3 و 4 رو میتونم ازت قبول کنم گرچه اونهارو از قبل میدونستم اما اون سه تای دیگه رو میذارم پای خالی بندیهای خوزستانیت که باهاش از اول دوستیمون تا حالا و شاید تا قیوم قیومت دهن ما رو سرویس کردی.دلم خونه از دستت نااااامرررداااااا!!!
توسط علي دهقانيان, در ۱۰:۵۲ قبلازظهر
فکر کنم علی فتح اللهی بهش برخورد
توسط Unknown, در ۱:۵۶ قبلازظهر
پیمان شکن، حالا بعداً با هم صحبت می کنیم، چرا اینجا آبرو ریزی می کنی؟
توسط Unknown, در ۱:۵۸ قبلازظهر
سلام رضا
خوبی؟
از نوشته هات خیلی خوشم اومد و خیلی هم خندیدم
ناصر وبلاگتو معرفی کردش
بهر حال خیلی خیلی خوبه
"امین حسنلو"
توسط ناشناس, در ۵:۴۷ بعدازظهر
حسنلو خیلی مخلصیم، دست ناصر درد نکنه که باعث خیر شد. از دیدن کامنتت خوشحال شدم و یه کمی هم دلتنگ از یاد اونقت ها. سلام برسون به همه ی اونا که اونوقت ها بودن
توسط Unknown, در ۵:۴۶ قبلازظهر
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی