عرض حال

سه‌شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۶

جهل، جهل، جهل

چند وقتیه که به این نتیجه رسیدم که تمام مشکلات بشریت ریشه ی مستقیم در نادانی دارند. کافیه دنبال مثال نقض بگردیم؛ هیچ کجای تاریخ، هیچ کجای جهان مشکلی نامربوط به نادانی پیدا نمی شه.
در نگاه اول به نظر میاد نتیجه ی جهل و نادانی فقط دامن خود فرد رو میگیره، ولی با یه نگاه عمیق تر می بینی ضررش برای اطرافیان اگه بیشتر از خود شخص نباشه، کمتر از اون نیست[1] (مثل دود سیگار می مونه). جالبی این اصل موضوعه ی مکشوفه ی من نه تنها جهان شمول بودن و زمان شمول بودن اونه، بلکه اندازه شمول بودن (scalability) اون هم هست. از فجایع بزرگ بشری که گندشون در طول زمان و مکان منتشر میشه مثل جنگ ها و قتل عام ها (که کاملاً استوار بر حماقت و تحریک احساسات توده هست) بگیر تا اتفاقات کوچک و ساده محدود به یه خانواده، یه فامیل، یا یک اتاق دانشجویی. این بلای جان بشر یعنی نادانی خودش بستر رشد خودش رو فراهم می کنه، کاتالیزور خودش رو بوجود میاره، و نهایتاً عوامل تثبیت خودش رو هم به سیستم اضافه می کنه. نمونه هایی از این عوامل رشد و تثبیت عبارتند از: تعصب، جزم گرایی و مطلق اندیشی، خرافه گرایی، راحت طلبی افراطی ذهنی (فرار از هر گونه اندیشه و تفکر و راه حل پیچیده و واگذار کردن تقریباً همه چیز بعهده ی متافیزیک بدبخت که باید بار همه چیز رو بدوش بکشه) و ...
شاید یه نمونه هایی از بلایای بشری رو بعنوان مثال نقض عنوان کنید، مثل زلزله و سونامی و .... خوب البته پاسخ بنده اینه که مگر زمانی بیماری طاعون و فلج اطفال جزو همین بلایا نبودن؟ اما حالا این بیماری ها فقط در جوامعی بلای آسمانی بشمار میان که از دانش بی بهره هستن (از نادانی بهره مند هستن). همین زلزله که اگه تو ایران نیم ریشتر بیاد باید همه ی دنیا بسیج بشن تا یه کمی نوشدارو برای زلزله زدگان جمع آوری بشه، تو ژاپن شش ریشترش ابزار سرگرمی و تفرج خاطر محسوب میشه.
بد نیست لیستی از اخبار شوم و دردناک عصر خودمون رو با نگاهی به دلایل اصلیشون مرور کنیم. اخبار بدبختان جنگ زده ی دارفور، فلسطین، شیعیان و سنیان عراق، بدبختان ایدز زده ی آفریقا و آسیای جنوب شرقی، آشوب زدگانِ از تعصب خفه شده ی پاکستان و ...
خیلی وقت ها با خودم فکر می کردم که اگه یه روزی تو یه مملکتی یه کاره ای بشم (در مقام تصمیم گیری های کلان قرار بگیرم)، تقسیم هزینه ها و منابع در زمینه های مختلف رو به چه ترتیبی انجام بدم و سرمایه گذاری اصلی در چه زمینه ای باشه. به نوعی میشه گفت منظورم همون سئوال معروفه که "بین توسعه سیاسی
و توسعه فرهنگی و توسعه اقتصادی و ... کدوم یکی تقدم داره؟". جوابی هم که برای این سئوال پیدا می کردم، در برهه های مختلف زمانی متفاوت بوده. اخیراً مدتها بود که فکر می کردم توسعه فلان و توسعه و بهمان و ... مجموعه ای از عوامل هستند با تعاملات پیچیده ی غیر خطی، که برای هیچ کدام تقدم و اولویت خاصی نمیشه در نظر گرفت. ولی این روزها فکر می کنم مهمترین سرمایه گذاری ها باید در زمینه افزایش سطح آگاهی جامعه باشه، از هر طریق ممکن. به نظر من ریشه ی تمام عقب افتادگی ها توی نادانیه و تنها راه نجات از عقب افتادگی آموزش عمومیه. همونطور که مهمترین عامل در زمینه ی کنترل بیماری ایدز آموزش بود و نه واکسن یا تحقیقات پزشکی یا منع مذهبی و اخلاقی یا هر چیز دیگه، به نظر من راه پیشگیری از تمام فجایع اول آموزشه، دوم آموزش و نهایتاً سوم آموزش. گروه های ضد جنگ باید برن سراغ آموزش، همونطور که گروههای مدافع حقوق بشر، همونطور که گروه های مدافع محیط زیست، همونطور که گروه های آزادیخواه و غیره و غیره
ببینید دشمنان حقوق بشر چطور به توسعه نادانی کمر بستن! ببینین مخالفین آزادی چطور با آگاهی دشمنی خونین دارن! عاشقان جنگ به طبل حماقت با تمام قوا می زنن! ...
--------------------------------------------
[1] ما یه ضرب المثل داریم که میگه خودت خر باشی صد بار بهتره تا طرفت خر باشه.

2 نظر:

  • نمیدونم برای چندمین باره که باهات صددرصد موافقم ولی فکر نمی کنم خیلی باشه شاید اولین بار

    توسط Blogger علی فتح‌اللهی, در ۱:۴۴ قبل‌ازظهر  

  • رضا مطلبت جالب بود و باید بگم معدود جوامعی که در آگاه سازی مردمشون کوشا هستن اکثرا به جایی می رسن که دولت از مردمش می ترسه نه مردم از دولت و این مسأله چیزی نیست که هر دولتی خواهانش باشه. دوم این که بلایایی هم هستن که بر اثر نادانی به وجود نمیان یا لااقل نادانی در ارتباط مستقیم باهاشون نیست. مثلا فرو ریختن یک پل در آمریکا که باعث کشته شدن 89 نفر شد. مردم آمریکا بارها خواستار این شدن که ایالت ها هر 10 سال گزارشی از وضعیت پل ها و تونل ها ارایه بدن تا در صورت وجود مشکل در سیستم بشه رفعش کرد و الان تازه یکی ادعا کرده که در مورد پل گزارشی به شهردار نوشته بوده ولی به خاطر کمبود بودجه کسی اهمیت نداده.
    گاهی تو ممکنه آگاهی داشته باشی ولی امکانات اجرایی مجبورت کنن که بعضی چیزها رو از روی نیاز نادیده بگیری

    توسط Blogger Forough, در ۴:۱۹ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی