روز جهانی حقوق بشر
روز جهانی حقوق بشر
امروز روز جهانی حقوق بشر بود. متن کامل اعلامیه ی جهانی حقوق بشر رو از اینجا می تونید بردارید. ضمناً یه نگاهی به اینجا هم بندازید جالبه. بهر حال این روز جهانی رو به همه ی عزیزانی که فکر می کنند بشر هستند و یا توهم ذی حقی و یا خدای نکرده ذی حقوقی دارند، تسلیت عرض می نمایم.
برای این عزیزان اجر جزیل، صبر جمیل و بقای عمر بازماندگان را از خداوند منان خواستارم.
--------------------------------------------------------------
و من ما بعدالتحریر: فاصله بین این پست و پست قبلی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه شد. نمی دونم تونستم رکورد ناصر رو جابجا کنم یا نه.
برای این عزیزان اجر جزیل، صبر جمیل و بقای عمر بازماندگان را از خداوند منان خواستارم.
--------------------------------------------------------------
و من ما بعدالتحریر: فاصله بین این پست و پست قبلی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه شد. نمی دونم تونستم رکورد ناصر رو جابجا کنم یا نه.
5 نظر:
من اصلا نمی دانستم که امروز همچین مناسبتی دارد.
ممنون از یادآوری.
رکورد من را هم به این راحتی نمی توانی بشکنی :)
توسط Naser, در ۴:۵۸ قبلازظهر
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود
رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود
يك بار يك ساعته بروز ميكني و باري ديگر خانه ات را ول ميكني به امان خدا؟ ;)
تسليت شما را ميپذيريم و شما را با تاخير تسليت ميگوييم!
توسط Soshyans, در ۷:۲۰ بعدازظهر
سلام آقاي پيرنيا. اينجا رو از اون فايل شرح حالي كه فرستاده بوديد پيدا كردم. اول مي خواستم ايميل بفرستم ولي ديدم حسش نيست. ترجيح دادم كامنت بذارم. لينكهاي كنار وبلاگتون رو هم ديدم و به دنبال اسامي آشنا تا وبلاگهاشون رفتم. خيلي برام جالبه كه مي بينم يه سري از بچه هاي هميشه متفكر و خاص دانشكده همچنان در حال نوشتن هستند. اما چرا همتون يه جورايي هنوز سياسي مي نويسيد؟ انگار جو دانشگاه هنوز دست از سرتون برنداشته. منظورم شور و حال دوران دانشجويي و كله هاي داغ همراه با بوي قورمه سبزيه. البته برام مايه افتخاره كه مي بينم احساسات انساني هنوز در وجود همكلاسي هاي قديمم نمرده. براتون آرزوي موفقيت و خوشبختي مي كنم. سلام منو به همسر هنرمند و باهوش و باحال و صد البته خوشگلتون برسونيد.
توسط ناشناس, در ۹:۴۴ بعدازظهر
سلام آقا رضا. اول سپاس بابت لطفتون. دوم پوزش بابت اين همه تاخير در جواب. چند روزي دور از منزل بودم و چند روز بعدش آنقدر مشغول كه جاي اينترنت درش ناگنجيدني بود!
راست ميگي شما. نوشتن يا ننوشتن! شايد دغدغه ي بي موردي است كه بدان گرفتارم. هنوز نتوانسته ام خود را از بندهاي بيهوده ي اينچنيني رها كنم. فارغ از قيدها بودن و لاقيدانه براي نفس زندگي، زندگي كردن!
پ.ن.
اگر صلاح دونستيد ما منتظريم مطلب بعدي شما را خوانده كنيم! :دي
توسط Soshyans, در ۴:۱۱ بعدازظهر
حس نوستالژیکی درونم انتظار خواندن پستی از تو ،در مورد مشهد را میکشد تا متبلور شود ... منتظرش نگذار
توسط ناشناس, در ۳:۳۹ قبلازظهر
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی