عرض حال

چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۷

خشکی قدیم، خشکی جدید، خشکی ازلی و ابدی


اونوقت ها تو درس جغرافیای نمی دونم کلاس چندم، وقتی معلممون می گفت آسیا جزء برّ قدیمه و عمرش هزاران سال بیش تر از اروپا و آمریکاست خیلی حال می کردیم. بعد هم پیش خودمون یه نگاه ترحم برانگیز به خشکی های جدید می انداختیم و دوباره با افتخار و غرور یه نگاهی به آسیا. یکی نبود بپرسه: «خوب که چی؟ قدیمیه که قدیمیه!»
الان دقیقاً همین احساس رو نسبت به عقیده ی افرادی دارم که به چندهزارساله بودن فرهنگ و تمدنشون افتخار می کنن، با این تفاوت که اون دفعه کسی نبود بپرسه «خوب که چی؟»، ولی الان من هستم و می خوام بپرسم:«خوب که چی؟ قدیمیه که قدیمیه؟ چه خبره اینقدر با خودمون حال می کنیم؟».
من که شخصاً فرهنگ چندهزارساله که سهله، فرهنگ چند میلیون ساله هم اگه داشته باشم، باعث نمی شه در اوج فلاکت و بدبختی به جای خجالت کشیدن به دیگران فخر هم بفروشم.

2 نظر:

  • تمدین چند میلیون ساله و ضبط و ثبت سالهای سپری شده اش خوبه! آخه باعث میشه بفهمیم که ما چند ساله همش دارن میزنن تو سرمون ولی صدامون در نمیاد؟
    بازم موقعش که میشه مثل اجداد چند میلیون سال پیش خودمون عمل می کنیم، آخه باید این فرهنگ غنی و با قدمتمون رو یه جوری به رخ بقیه بکشیم.
    فرهنگ ما با ورود یه عده که به اسمای مختلف گذاشتنمون سر کار از پیش ما فرار کرد؛ ولی هنوز حاضر نیستیم قبول کنیم

    توسط Blogger Khalil, در ۴:۰۱ قبل‌ازظهر  

  • و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی ، چه شبی داشته‌اند.
    پشت سر نیست فضایی زنده،
    پشت سر مرغ نمی‌خواند.
    پشت سر باد نمی‌آید.
    پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است.
    پشت سر روی همه فرفره‌ها خاک نشسته است.
    پشت سر خستگی تاریخ است.
    پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سکون می‌ریزد.

    توسط Blogger علي دهقانيان, در ۵:۴۶ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی