عرض حال

دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۶

غزلی از هوشیار انصاری

شبم شبى كه تو باشى اگرچه تارترين
خرام خرم خورشيد را مدارترين
خزانِ خلوت تلخ ام اگرچه برفابرف
طلوع طلعتت اى سرخ گل بهارترين
به جاده اى كه سراپا همين تن است اى تو
سمند بى سر بى تاب را سوارترين
به پايكوبى اين شاخه هايِ عريانى
شبانه شانه ى من را تو برگ وبارترين
نَه ماه سايه ى بى سوى چاه سار، آرى
دهان گشوده به بلع ستاره سارترين
تو كوه سار خلود و مخافت و اين من
به ژرفناى ترين تو جويبارترين

1 نظر:

  • سلام
    شعر خوبي بود خصوصا اون ابتکارش در آوردن پسوند تفضيلي به اول اسم و تبديل اون به صفت در خور توجهه
    من کلا از خواندن غزل در قالبهاي جديد به شرطي که زياد لوس نباشه لذت ميبرم. به نظرم تجربه اي هست که ميشه هنوز ادامه و توسعه اش داد
    .

    توسط Blogger علي دهقانيان, در ۳:۰۲ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی