عرض حال

جمعه، دی ۳۰، ۱۳۹۰

این یک تمرین است

نکاتی مهمی که در مورد تکنیک نوشتن به ذهنم می رسد:

1- تصویرسازی: تک تک سکانس ها باید توصیف داشته باشد. توصیف دقیق اشیاء و چیدمان باید چیزی در حد یک استوری بورد را به تصویر بکشد. احتمالاً بخش اعظم این کار در ابتدای هر سکانس اتفاق می افتد.

2- حرکت: بعد از این که همه اشخاص و اشیاء در جای خود قرار داده شدند، حرکت شروع می شود. حرکت اشخاص در صحنه در امتداد زمان بسیار مهم است. اما این فقط اشخاص (و شاید اشیاء) نیستند که حرکت می کنند. بلکه خواننده (دوربین) نیز باید در فضا حرکت کند. اگر لازم شد، می توان هنگام حرکت خواننده، زمان را متوقف یا بسیار کند کرد.

3- نهایتاً بین نثر مکلف و نثر روان دومی را انتخاب کردم. ظرافت، شاعرانگی، و صنایع را می بریم می گذاریم ورای کلمات. با کلمات ساده هم می توان یک تصویر شاعرانه ساخت. تکلف را می گذاریم برای ا.گ. یا برای وقتی که مثل ا.گ. آنقدر بزرگ بشویم که زورمان به مخاطب برسد. عجالتاً ما مجبوریم به ساز مخاطبان کون گشاد برقصیم. شعارهایی مثل "به مخاطب فکر نکن"، و "هر چه به ذهنت می رسد بنویس" را هم می گذاریم برای آن هایی که خوانده نشدن کارشان برایشان هیچ اهمیتی ندارد.

پ.ن: یک گزینه برای فرم داستان می تواند این باشد: اول داستان را بنویسم، بعد یک چیزی در مورد داستان (مثلاً یک نقد از زبان یک منتقد سوم شخص) سر هم کنم. بعد اولی را شیفت دیلیت کنیم و دومی را بگذاریم به عنوان داستان. به نظر ایده ی مزخرفی می آید.

چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۰

سه روز پیش

امروز وقتی خبر دستگیری مرضیه رسولی روزنامه نویس و نویسنده ی وبلاگ "سه روز پیش" رو توی بی بی سی فارسی می خونم، نمی تونم سر جام بشینم. از شرکت می زنم بیرون. اشک توی چشمام یخ زده. سیگار می کشم. راه می رم. فحش می دم. به تقاطع خیابان وایت هورس و چارلز می رسم. یادم میاد که من هیچ طریق ارتباط کلاسیکی با این بشر نداشته ام. هیچ وقت ندیدمش. یک کلمه هم باهاش حرف نزده ام، و نمی دونم چه شکلیه یا چه لباسی می پوشه. فقط می دونم یکی از چیزهایی که توی این دنیا دوست دارم اینه که وبلاگ سه روز پیش بخونم.
وبلاگ سه روز پیش حذف شده. یکی دیگه از دلبندی های من به این دنیا گرفته شده. یه سیگار دیگه روشن می کنم. یه فحش دیگه می دم. یه چهارراه دیگه رد می کنم.