تعطیلی آخر هفته ی گذشته، دو تا از بالش هامون رو بازسازی کردم. یعنی یه پتوی سه لایه داشتیم که خراب شده بود و مجبور شدم بشکافمش و یه تیکه هایی از لایه ی وسطیش رو دربیارم. از طرفی دو تا بالش هم داشتیم که باید گفت دوتاش روی هم قربون یه بالش. خالی خالی بودن. منم بالش ها رو شکافتم و اضافه های پتو رو به دو قسمت مساوی تقسیم کردم و جا دادم توی دو بالش. فهمیدم استعدادهای ناشناخته ای هم در زمینه ی جراحی پیوند پتو به بالش دارم. نتیجه هم عالی شد. البته یه ماهی طول می کشه تا مطمئن بشیم که بالش ها بافت جدید رو می پذیرن یا به عنوان موجود خارجی باهاش برخورد می کنن. راستی روبالشی ها رو هم شسته بودم. به هر حال.
شب که بهار از سر کار برگشت خونه (چون در طول هفته می ره دانشگاه آخر هفته ها می ره سر کار) بهش گفتم بیا با هم رو بالشی ها رو بکشیم روی بالش ها. وسط های کار هی پت و مت بازی در می آوردیم. من هی می گفتم اینجاش قر شده. اون هی می گفت نه. کو؟ این که طوریش نیست. اینجا قر شده عزیز من. این ور. آخرش فهمیدم مشکل زبانی داریم. بهش گفتم نکنه شما به چیزی که فرو رفتگی توش ایجاد شده باشه می گید قر؟ گفت مگه شما به چی می گید؟ گفتم ما به چیزی که برآمدگی داشته باشه. چند ثانیه ساکت به یه جای نامعلوم توی فضا نگاه کرد. بعد برگشت و با قیافه حکیمانه گفت: فهمیدم. ما این ورش وایسادیم، شما اونورش.
اون شب از شدت خنده کار رو نتونستم تموم کنم. موند برای فردا شب.