عرض حال

چهارشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۷

اینترنت حلال

اگرچه معمولاً یک یا دو جای دیگه هم بصورت مدعو درس میدم ولی چون هیات علمی دانشگاه آزاد شیراز هستم بیشتر وقتم اونجام. یعنی علاوه بر ساعات تدریس باید یه ساعاتی هم برای مشاوره اونجا حضور داشته باشم و خلاصه دفتر و دستک و وسائلم اونجاست. جاهایی که مدعو هستم اینترنت دارند، ولی من مستقیم میرم سر کلاس و مستقیم بر می گردم خونه. دانشگاه خودمون هم که با عرض شرمندگی اینترنت نداره (یعنی دانشکده ی ما که گروه کامپیوتر هم توش هست نداره) !!! پس اوقاتی که سر کارم کلاً هیچ. میمونه وقتایی که خونه ام. تقریباً دوسال پیش از بس اینترنت dial-up بهم فشار آورد ADSL گرفتم و می خواستم تازه بفهمم اینترنت اصلاً چی هست که مخابرات نمی دونم چیکارم کرد که برای همیشه از ADSL ساقط شدم. دوباره برگشتم به dial-up که بیشتر به یه توهین تکنولوژیک شبیهه تا هر چیز دیگه. خلاصه بعضی وقتا پیش میاد چند روز امکان چک میل هم ندارم، وبلاگ بازی که دیگه پیش کش. تحقیقات و جستجو هم به هم ترتیب. اما ...
امروز بعد از اینکه کامپیوترم رو روشن کردم دیدم یه شبکه wireless تو لیست شبکه هامه. گفتم صد در صد پسورد داره، دوباره گفتم امتحانش که مجانیه. خلاصه زدیم و وصل شد! از اون جالب تر اینه که اینترنت اکسپلورر رو که باز کردم دیدم به اینترنت هم وصله! از همش جالب تر موقع دانلود دیدم سرعتش در پایین ترین حالت بیش از 50 kb هستش. نمی دونم چی بگم. خیلی حال کردم و تصمیم گرفتم به شکرانه ی این اینترنت نازل شده از آسمان در این ماه مبارک یه مطلبی تو وبلاگ بزارم که دیگه بعداً اینترنتی در کار نخواهد بود. انشاالله که این اینترنت هم حلال باشه.

سه‌شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۷

قابل توجه وزیر ارتباطات و اطلاعات


این نوشتار جستاریست برای پاسخی به پرسش «بیشتر با آدم ها بپریم یا با اینترنت؟»، که از مورد نخست (پریدن با آدم ها) با عنوان ارتباط زنده و از مورد دوم (بسر بردن با اینترنت) با عنوان ارتباط مجازی یاد شده است.


ارتباط زنده:
فرض کنید بین شما و آدم های دیگری در محل کارتان یا در یک مهمانی یا در آرایشگاه و یا هر جای دیگر گفتگویی سر می گیرد. نه آدم هایی که آنجا حضور دارند به انتخاب شما هستند (مگر اینکه شما میزبان باشید، که تازه در آن مورد هم بعضاً اجبارهایی وجود دارد)، و نه آنهایی که حرف می زنند (و آنهایی که به حرف شما گوش می دهند) را شما انتخاب می کنید. یعنی باید به حرف های اجباری بعضی آدم های اجباری، اجباراً گوش فرا دهید (بررسی واکنش هایی که اجباراً باید از خود نشان بدهید خارج حوصله ی پژوهش فراروی شماست).


ارتباط مجازی:
هنگامی که شما وبگردی می کنید (بخصوص وبلاگ گردی) دو فیلتر مهم وجود دارد که کارکرد آنها عموماً در راستای ارتقای کیفیت است: اول آدم هایی که حرف هایشان را می خوانید و اینکه کدام حرف هایشان را بخوانید را فیلتر می کنید. پس یک مرحله نخاله زدایی انجام می شود. دوم اینکه شخص نویسنده یا سخنگو بجای اینکه هر چه به دهنش (ذهنش) برسد بگوید، ابتدا تمام زورش را می زند و سپس فقط آن حرف هایی را که (از نظر خودش) گفتنی است، مختصر و مفید و شسته و رفته مطرح می کند و این مرحله دوم فیلتراسیون و نخاله زدایی است.



پانوشت: البته از برشمردن مرحله صفرُم که فیلتر فزاینده ی آبی رنگ و دوست داشتنی است (چون همگان واقف هستند)، صرفنظر شد.
زیرپانوشت: برشمردن این تفاوت ها بین این دو نوع ارتباط خود نگارنده را به یاد معمای معروف «تفاوت پیرمرد با هواپیما چیست؟» می اندازد.
مادون زیرپانوشت: نگارنده طرفدار فیلتر و سانسور نیست. ولی بد نیست آدم اطلاعات ورودی پرت وپلا را محدود کند (نویز ریداکشن). البته چند وقت پیش مطلبی به رشته ی تحریر درآمد با عنوان «دو بیت از شاعر جوان» که ظاهراً از نقطه نظر مقابل این دیدگاه نوشته شده است. ولی در واقع تناقضی در این بین وجود ندارد. توضیح اینکه تمام فیلتر ها باید در سمت مخاطب و در اختیار مطلق وی قرار داشته باشد.
ماتحت مادون پانوشت: نگارنده اکنون که فکرش را می کند می بیند این مطلبی که نوشته است مطلقاً چرند است (و از هر کسی که وقتش را صرف خواندن آن نموده عذر خواهی می کند)، چرا که ده ها پارامتر دیگر نادیده گرفته شده است که بدینوسیله اقرار می نماید. مثلاً تنبلی مزمن و به تبع آن کم کاری و کم نویسی (مثلاً در وبلاگ) احتمالاً باعث حذف یا تضعیف یک کانال ارتباطی/اطلاعاتی می شود و البته تجربه نشان داده آدم ها هر چقدر هم که تنبل باشند در ارتباط زنده از تبادل اطلاعات (مفید و غیرمفید) چیزی فروگذار نمی کنند، سهل است، فراگذار نیز می نمایند.